از روی کنجکاوی سری به سایت سنجش میزنم. در قسمت کارشناسی ارشدش عنوانی میبینم مربوط به اعلام نتایج اولیهی دانشگاهها و مراکز دارای شرایط خاص. دقیق نمیدانم چیست. کلیک می کنم. شمارهی پرونده و داوطلبی میخواهد. وارد میکنم. اسمم را میبینم به اضافهی دو دانشکدهی اصولالدین واحدهای قم و تهران. و در کنارش هیچ توضیحی!
چند جای سایت را سر میزنم بلکه بفهمم این کارنامه مربوطfdsaasdsad به چیست؛ ولی چیزی دستگیرم نمیشود. یادم میافتد به دفترچهی راهنمای انتخاب رشته. توضیحات مربوط به دانشکدهی اصولالدین را میخوانم. یک مصاحبه دارد و یک آزمون کتبی داخلی. کمی قضیه روشن میشود. اسامی چند برابر ظرفیت این دانشکده اعلام شده و پذیرفتهشدگان نهایی از طریق مصاحبهی حضوری انتخاب میشوند. اما این که اسامی کی اعلام شده و مصاحبهاش چه تاریخی است را هنوز نمیدانم.
تاریخ مصاحبهی چند دانشگاه دیگر را در سایت سنجش میبینم. روزی است در تیر ماه! همین برای تشدید اضطرابم کافی است. دفترچه را دوباره میخوانم: نتایج اولیهی دانشگاهها و مراکز دارای شرایط خاص تا چند برابر ظرفیت، در تاریخ 3/26 اعلام خواهد شد و تاریخ مصاحبهها در پیک سنجش مورخ 3/27... چیزی نگذشته! فقط کمی بیش از یک ماه!!
کلافهام. ساعت 4 بعدازظهر است و کسی را پیدا نمیکنم که در مورد تاریخ مصاحبهها از او سؤال کنم. قاعدتا باید از تاریخش گذشته باشد. من بغض دارم و مادر پابهپای من سردرد گرفته است!
یکی از دوستان آنلاین میشود. در آزمون ارشد مجاز شده است. میپرسم ببینم آیا آن پیک سنجش کذایی را گرفته است یا نه. میگوید به دلایلی اصلا انتخاب رشته نکرده است! هیچ منبعی برای کسب خبر ندارم. آخرین راهی که به ذهنم میرسد مراجعهی حضوری است به دانشکدهی اصولالدین. ازقضا همان شب عازم قم هستم.
صبح به محض ورود به شهر قم، سری میزنم به دانشکدهی اصولالدین. حاج آقای مربوطه که نمیدانم چرا اینقدر اسپید حرکت لبهایش کند است، میگوید مصاحبهها انجام شده، آزمون کتبی برگزار شده و اسامی 16 نفر برگزیده هم ارسال شده است به وزارتخانه!
دیگر راه حلی نمانده است. تنها امید قبولیام همین دانشکده بود. تصور یکسال علافی و انتظار و عقبماندن از همهی برنامهها دیوانهام میکند. دوست دارم یک دل سیر گریه کنم؛ اما حتی بغضم هم نمیگیرد. از بیتفاوتی و بیرگی خودم کلافه میشوم. در یک بخش از درونم غوغایی برپا است و در بخش دیگرش عجیب ندای «بیخیال بابا» بلند است.
آخرش به این نتیجه میرسم که همین است که هست! کاریش نمیشود کرد. شاید سال قبل تکرار شود... شاید!
حالا یکی به ما بگوید آدم چقدر باید دپرس باشد که وبلاگش را به روز نکند؟!
چند جای سایت را سر میزنم بلکه بفهمم این کارنامه مربوطfdsaasdsad به چیست؛ ولی چیزی دستگیرم نمیشود. یادم میافتد به دفترچهی راهنمای انتخاب رشته. توضیحات مربوط به دانشکدهی اصولالدین را میخوانم. یک مصاحبه دارد و یک آزمون کتبی داخلی. کمی قضیه روشن میشود. اسامی چند برابر ظرفیت این دانشکده اعلام شده و پذیرفتهشدگان نهایی از طریق مصاحبهی حضوری انتخاب میشوند. اما این که اسامی کی اعلام شده و مصاحبهاش چه تاریخی است را هنوز نمیدانم.
تاریخ مصاحبهی چند دانشگاه دیگر را در سایت سنجش میبینم. روزی است در تیر ماه! همین برای تشدید اضطرابم کافی است. دفترچه را دوباره میخوانم: نتایج اولیهی دانشگاهها و مراکز دارای شرایط خاص تا چند برابر ظرفیت، در تاریخ 3/26 اعلام خواهد شد و تاریخ مصاحبهها در پیک سنجش مورخ 3/27... چیزی نگذشته! فقط کمی بیش از یک ماه!!
کلافهام. ساعت 4 بعدازظهر است و کسی را پیدا نمیکنم که در مورد تاریخ مصاحبهها از او سؤال کنم. قاعدتا باید از تاریخش گذشته باشد. من بغض دارم و مادر پابهپای من سردرد گرفته است!
یکی از دوستان آنلاین میشود. در آزمون ارشد مجاز شده است. میپرسم ببینم آیا آن پیک سنجش کذایی را گرفته است یا نه. میگوید به دلایلی اصلا انتخاب رشته نکرده است! هیچ منبعی برای کسب خبر ندارم. آخرین راهی که به ذهنم میرسد مراجعهی حضوری است به دانشکدهی اصولالدین. ازقضا همان شب عازم قم هستم.
صبح به محض ورود به شهر قم، سری میزنم به دانشکدهی اصولالدین. حاج آقای مربوطه که نمیدانم چرا اینقدر اسپید حرکت لبهایش کند است، میگوید مصاحبهها انجام شده، آزمون کتبی برگزار شده و اسامی 16 نفر برگزیده هم ارسال شده است به وزارتخانه!
دیگر راه حلی نمانده است. تنها امید قبولیام همین دانشکده بود. تصور یکسال علافی و انتظار و عقبماندن از همهی برنامهها دیوانهام میکند. دوست دارم یک دل سیر گریه کنم؛ اما حتی بغضم هم نمیگیرد. از بیتفاوتی و بیرگی خودم کلافه میشوم. در یک بخش از درونم غوغایی برپا است و در بخش دیگرش عجیب ندای «بیخیال بابا» بلند است.
آخرش به این نتیجه میرسم که همین است که هست! کاریش نمیشود کرد. شاید سال قبل تکرار شود... شاید!
حالا یکی به ما بگوید آدم چقدر باید دپرس باشد که وبلاگش را به روز نکند؟!